در حسرت یک نعره مستانه بمردیم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد...
از قم به یکی از دوستان ارسال داشته است .
ز چهره پرده برافکند ، عاشقان را سوخت امان نــداد کسی را کـند تمـــاشــایی
بلی ، رسم دیرینه ی آن شاه ، عاشق کشی و دل بردن است . این سخن به غلط زبان جاری شد و در مقام اثنینیّت گفته شد ، و الّا اگر حجاب دوئیّت برداشته شود ، خواهیم دید پرده پوشی کار او نیست . یار در تجلیّ است از در و دیوار :
۞ انک لا تحجب عن خلقک الا ان تحجبهم الآمال دونک ۞ *
همانا تو از مخلوقاتت در حجاب و پرده نیستی ، مگر آنکه کردارها و اعمال آرزوهایشان آنان را از تو محجوب سازد .
پس مرجع امر به خودمان شد که ما محتجب از خودمان و عالم هستیم ، به واسطه ی آمال و امانی ، همان آنی که انقطاع از خود و عالم حاصل شود ، آنی است که از چهره ، پرده برافکند و به تماشای خود ، از تماشای دیگران ، عاشق را باز دارد .
پایان
* اقبال العمال - ص ۶۸
سخن دارم ز استادم نخواهد رفت ازیادم
که گفتا حل شود مشکل ولی اهسته اهسته
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود/ ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
ای عزیز! مهمترین ذکر مراقبت است که مقام عندیت است و مصاحبت با حق تعالی. همنشین خو میگیرد و بدان شناخته میشود و به قول فصیح لبید بن ربیعه صحابی: «والمرء یصلحه القرین الصالح».
عزیزان! خودتان را حساب کنید تا مصداق «یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ» باشید، از بدیها استغفار کنید و از خوبیها حمد کنید که محاسبه، مراقبه میآورد و مراقبه، حضور و حضور، فتوح به دنبال دارد!
مراقبت بذر سعادت است، فناء حاصل نمیشود جز با توجه و مراقبت تام و آنچه شرط آن است دوام مراقبه است که «إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتی کُنتُم توعَدونَ» خوپذیر است نفس انسانیِ انسان به هر چه رو کند آن میشود، چطور یک قطعه زغال در اثر مجاورت با آتش برافروخته میشود، انسان هم بر اثر مراقبه و همنشینی با ملکوت، الهی میشود، استادم مرحوم علامه طباطبایی در خلوتی به من فرمودند: آقا! هر روز که مراقبتم قویتر است، شب تمثلاتم صافتر است.
آن فقیه وارسته در روزگار کهنسالى درس حوزه کربلا را به سید على طباطبایى و دیگر شاگردانش وانهاد. سید مهدى بحرالعلوم را براى اداره حوزه نجف بدان سرزمین نورانى گسیل داشت و خود به تدریس شرح لمعه بسنده کرد.
البته درس استاد با همه دروس دیگر تفاوتى آشکار داشت. محفل او پیش از آنکه جایگاه دانش اندوزى باشد مجلس معنویت و عرفان بود. دانشجوى شرح لمعه وى با نگاه در چهره ملکوتى آن عارف پاکدل و گوش سپردن به کلام نورانى اش درس یقین مى آموخت و با راههاى روشن کمال آشنا مى شد. دانشور پرهیزگار حضرت سید زین لالعابدین لاهیجى از آن درس خاطره اى ارزنده باز گفته است:
ما در عتبات عالیات تحصیل علم مى کردیم. آقا به سبب کهنسالى ضعیف شده، تدریس را ترک کرده بود و تنها شرح لمعه اى مى گفت. ما چند نفر بودیم که به خاطر تبرک و تیمن به درس آن بزرگمرد مى شتافتیم.
روزى دیر از خواب برخاستم، نماز صبح قضا شده، وقت درس آقا نیز رسیده بود. با خود گفتم: اول در درس حضور مى یابم و بعد به گرمابه رفته و غسل مى کنم.
پس به درس رفتم. آقا هنوز نیامده بود. اندکى بعد استاد تشریف آورد با شادى و بهجت تمام به اطراف نگریست ولى یکباره آثار اندوه در چهره اش آشکار شد. سپس فرمود: امروز درس نیست، بروید!
شاگردان برخاستند و رفتند. چون خواستم برخیزم به من فرمود: بنشین!
من نشستم، چون مجلس خلوت شد آقا فرمود: زیر بساطى که بر آن نشسته اى اندکى پول هست، آن را بردار، برو غسل کن و از این پس با بدن ناپاک در چنین محفلى حاضر مشو.
من شگفت زده پول را گرفتم و به حمام رفتم.([1])
علی کل حال ماه، ماه شعبان است و متعلق به امام زمان (ع)! شب نیمه در راه است مرحوم آقا و بزرگان همه بر احیای این شب مثل شبهای بیست و سوم ماه رمضان توجه داشتند یعنی همان طوری که افراد عادی بر خود فرض میشمارند که شب بیست و یک و بیست و سوم و نوزدهم را احیا داشته باشند بزرگان هم نسبت به شب نیمۀ شعباناین حال را داشتند و شاید هم از این نظر است که آن شب قدری که بیست و سوم است و تأکید شده و متعلق به امام زمان (ع) است و مشیّت الهی از نفس آن حضرت در عالم تکوین تقدیر پیدا میکند اینشب نیمه شعبان که شب ولایت ظاهری امام زمان (ع) است از نظر تعلق به آن حضرت هم حکم شب قدر را دارد همانطوری که در بعضی از روایات هم نسبت به این مسئله اشاره شده است، رفقا حتماً شب نیمه را به احیا برگزار کنندمن با وجود اینکه در ایام سال شبهای احیا مثل 27 رجب و امثال ذلک و 27 ماه رمضان و عید غدیر و 17 رمضان را که در روایات داریم،ندیدم که بزرگان اهتمامی مانند احیا شب نیمه شعبان داشته باشند. درمنزل خودشان باشند، باشند اشکال ندارد حتما لازم نیست به طور اجتماع باشد دعای کمیل بسیار مستحب است دعاى فرج و دعای جوشن و سوره حوامیم خیلیخوب استو سایر اعمالى که در شبهاى احیاء بطور کلى و بطور عموم وارد است براى امشب هم هستالبتّه رفقا و دوستان لازم نیست که تمام شب را به سحر و احیاء بگذرانند مثلًا یک ساعتى بخوابند، بیدار شوند ومجددا مقدارى دوباره براى رفع خستگى استراحت کنند به این مقدار اشکال ندارد،قدر این شبها را بدانند و آن را به بطالت نگذرانند و از استفادۀ ماه شعبان برای ماه رمضان غفلت نکنندو خلاصه فرصتى است که نباید از دست داد و پیش نمىآید، شبى است که مظهر ولایت أتمّ الهى در امشب به دنیا آمده با تمام خصوصیّات و با تمام جوانب و خداوند به برکت او مواهبى را براى دوستان خودش در امشب مُعَدّ و آماده کرده، فرصت را از دست ندهید و امیدواریم که هر چه بیشتر بتوانیم از مواهب یک همچنین لیلۀ مبارکهاى، از برکات نفس قدسى حضرت بقیّة الله عَجَّل الله تَعالى فَرَجَهُ الشَّریف وَ جَعَلَنا لِتُرابِ مَقْدَمهِ الْفِداه ما بهرهمند بشویم در ماه شعبان انسان آمادگی برای ماه رمضان پیدا میکند و لذا رسول خدا داریم که تمام ماه شعبان را روزه میگرفتند باید انسان با یک آمادگی حال روزه دار وارد ماه رمضان بشود با این وضعیت بهتر است ماه رمضان را درک کند در ماه مبارک رمضان مراقبه خیلی باید بیشتر باشد تا اینکه بیشتر اثر بگذارد این خصوصیات و ضیافت الهی در نفس بیشتر تأثیر بگذارد تأثیر در نفس موجب تأثیر در قوای فکری و عقلانی ما بشود و فکر ما را تغییر بدهد که آن مهمتر از تأثیر قلب است و آن برای انسان مهمتر است، از صحبت کردن زیاد در ماه رمضان خودداری بشود به خنده و اینگونه امور نباید بگذرد، شبها را به مجالس ذکر انسان باید اختصاص بدهد و در رعایت غذا باید دقت کند که در موقع افطار باید غذایش غذای سبک باشد تا بتواند فیوضات را بگیرد ذهن و قوای انسان متوجه معده و هاضمه است و نفس نمیتواند آزاد باشد.
امام زمان حقیقتی است که حیات آن حضرت در این است که در وجود ما باشد! اگر اینگونه نباشد امام زمان حیات ندارد!یعنی حیاتش برای خودشان است به ما چه ارتباطی دارد! کی امام زمان زنده است؟ وقتی که امام زمان در نفس ما باشد آن موقع زنده است! کی امام زمان مرده است؟ آن وقتی که امام زمان در نفس ما نباشد، ولایت او در نفس ما نباشد،آن موقع است که امام زمان حیات ندارد!او کار خودش را انجام می دهد! تدبیر خودش را می کند،به ما ارتباطی ندارد ! پس ما نباید صرفا به انعقاد مجالس و ذکر و... خیال کنیم مطلب تمام است یک متنی از امام زمان گفتیم و یک شعری هم خواندیم و یک چند کیلو شیرینی و این حرفها هم پخش کردیم و تمام شد شیعه شدیم! نه!بایداینها بجای خود محفوظ باشد افراد مختلف اشخاص مختلف طبقات مختلف آنها باید بهره مند بشوند! بچه ها باید بدانند،بایدبا ولایت امام زمان رشد پیدا کنند زندگیشان باید با یاد امام زمان باشد! اینها همه هست و شرائطی دارد و این شعارها همه در راستای آن است ولی بالاتر از این مسئله چیست؟ این است که ما او را در خودمان بگذاریم و این هم سخت و مشکل است ، دوام می خواهد! قوام می خواهد! همت می خواهد همتش راهم باید از خود حضرت بگیریم! ایام نیمه شعبان است و ایام ولادت آن حضرت است ، در ماه شعبان ماه رجب ماه رمضان که مشخص است مسائل دستورات باید به چه نحو باشد مراقبه باید به چه کیفیت باشد حداقل این سه ماهمان را یک قدری نسبت به این کلام امام صادق بیشتر دقت کنیم که ولا یدع ایامه باطلا ایامش را به بطالت نگذراند! نیازی نیست مدام به خودمان فشار بیاوریم و دائما یاد آن حضرت باشیم!
باسمه تعالی
حضرت علیبن موسیالرضا«علیهالسلام» میفرمایند: «مَنْ صَامَ أَوَّلَ یَوْمٍ مِنْ رَجَبٍ رَغْبَةً فِی ثَوَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ صَامَ یَوْماً فِی وَسَطِهِ شُفِّعَ فِی مِثْلِ رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ وَ مَنْ صَامَ یَوْماً فِی آخِرِهِ جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مُلُوکِ الْجَنَّةِ وَ شَفَّعَهُ فِی أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ ابْنِهِ وَ ابْنَتِهِ وَ أَخِیهِ وَ أُخْتِهِ وَ عَمِّهِ وَ عَمَّتِهِ وَ خَالِهِ وَ خَالَتِهِ وَ مَعَارِفِهِ وَ جِیرَانِهِ وَ إِنْ کَانَ فِیهِمْ مُسْتَوْجِبٌ لِلنَّار».
هرکس اولین روز ماه رجب را به امید ثواب الهی روزه بدارد، بهشت برای او واجب میگردد و کسی که یک روز از وسط آن ماه را روزه بدارد شفاعتش در مانند دو قبیله ربیعه و مضر پذیرفته گردد، و هرکه روز آخر آن ماه را روزه دارد خداى«عزّ و جلّ» او را از حاکمان بهشت گرداند و شفاعتش را در بارهی پدر و مادر و دختر و برادر و خواهر و عمو و عمه و دائى و خاله و آشنایان و همسایگانش بپذیرد گرچه در میان آنها مستحقان دوزخ باشند.
ملاحظه میفرمایید که در روایت فوق برای صائم اول ماه رجب بهشت را واجب کرده است که یک نوع برگشت به عالَمی است فوق عالم دنیا بلکه عالمی در زیر سایه و پوشش رحمت واسعهی الهی، و به صائم وسط ماه رجب، آنچنان شخصیت تأثیرگذاری عطا میکند که میتواند شفیع تعداد زیادی از افراد جامعهی خود گردد به این معنا که شخصیت تأثیرگذار او اُسوهای برای زندگی برتر اطرافیان خواهد شد و به صائم آخر ماه رجب قدرت و کمالی عنایت میفرماید که از یک طرف حاکم بهشت گشته و از طرف دیگر همهی اطرافیان خود را شفیع میباشد حتی اگر آنها در مسیری قرار داشته باشند که در آن مسیر، مستوجب آتش باشند، با راهنمایی شخصیت متعالی آن فرد در جهت دیگری قرار میگیرد که به بهشت ختم میشود.
بحث ما در این مقاله بیشتر نظر به چگونگی حیاتی دارد که در روزهدار اول ماه رجب ایجاد میشود و نسبتی که با بهشت برای او پیش میآید، در حدّی که از آن شخصیتی که از بهشت رانده شد، آزاد میگردد.
در قرآن میفرماید خداوند به آدم و حوا فرمود: «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمین» به این شجره نزدیک نشوید که از ظالمین خواهید شد، و آنها نزدیک شدند و فیض الهی از آنها برگرفته شد و چشمشان بهبرهنگیشان افتاد.
چشم آدم پس از گناه و خروج از ذیل ارادهی الهی به برهنگیاش افتاد در حالیکه تا آن زمان در زیر سایهی فیض الهی پوشیده بود.
چون آدم خواست به اختیار خود عمل کند خداوند نیز او را به خود واگذاشت و سیادتِ فیض الهی از سر او برداشته شد.
آدم قبل از آنکه عصیان کند و به شجرهی ممنوعه نزدیک شود، جسمی داشت و خود را به گونهای میدید که پس از گناه، آن جسم را برهنه یافت و حال در وضعی قرار گرفته که با خودش تنها مانده و جسمی دارد که از پوشش فیض الهی بیبهره است.
جسمِ ذیلِ ارادهی الهی یک جسم است که برهنگی ندارد و جسمِ ذیلِ ارادهی «من» یک جسم است که برهنگی دارد و انسان با این دو جسم، دو نوع انسان است با اهداف و نیازهای مختلف.
وقتی انسان اراده کند خودش باشد چشمش به هستی خود و به چیزهای دیگر آنگونه باز میشود که همهی افراد را و همهی چیزها را برهنه مییابد و به زعم خود میخواهد آن برهنگیها را با فکر و برنامهی خود بپوشاند، و این رازِ سرگردانی بشرِ «خودبنیاد» است.
وقتی انسان اراده کند و بگوید: «من»، عملاً خواسته است راه خود را در نظام عالم هستی با تکیه بر خود بیابد و لذا با انواع برهنگیها روبهرو میشود و دیگر هیچ فیضی از فیوضات الهی را نمییابد تا مدّ نظر قرار دهد. حالا باید بر پای خود بایستد و خودش از همهچیز سر در بیاورد و علم جدید نیز با همین «من میخواهم بدانم» آغاز شد نه اینکه «من میخواهم بندگی کنم» تا در آن صورت با دانایی خدا عمل کرده باشد.
بشر با «من میخواهم بدانم» با جهانی روبهروست که از الطاف الهی برهنه است و این جهان همان جهانی است که علم جدید میبیند و از این جهت هرگز در باب سعادت انسان با ما سخن نمیگوید و راه بشر به سوی خدا در آن بسته است.
جهان برهنه، جهانی است که در ذیل حکمت الهی دیده نمیشود و با فیض الهی پوشیده نیست و از این جا است که باید متوجه شویم برهنگی و پوشیدگی انسان و جهان به خود انسانها بستگی دارد که آیا بندهی خداونداند یا بندهی میلهای خود؟ اعمال و رفتار انسانها در این دو وضع متفاوت است.
بشر امروز که در زیر سایهی این علم که جهان را و بشر را برهنه میبیند بهشت را گم کرده است و با ورود به ماه رجب میتواند بهشت را و آن آرامشِ ذیل فیض الهی را پیدا کند.
فرا رسیدن ماه مبارک «رجب» بر همهی عزیزان مبارک باد.
والسلام
أعوذُ بالله منَ الشیطانِ الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وصلّى الله على محمّد وآله الطاهرین
ولعنةُ الله على أَعدائِهم أجمَعین
اصل این دستور را حضرت علّامه آیة الله سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی أفاض الله علینا من برکات تربته، در سال آخر عمر شریف و با برکت خود در یکی از جلسات برای خواصّ أصحاب خودشان از روی نسخۀ خطّی آیة الحقّ مرحوم آیة الله حاج میزا علی قاضی طباطبائی که بنام «صَفَحاتٌ منْ تاریخ الأعلام» بقلم فرزند ایشان نوشته شده است، بیان فرموده، به عمل و مداومت آن تأکید نمودند و مخصوصاً به طلّابی که با حضرتش مأنوس بودند، أمر کردند آنرا در دفتر خود ثبت نمایند [لذا این حقیر از روی نسخۀ ایشان در کتابخانۀ معظّم له استنساخ نمودم] اینک متن عربی آن را با استفاده ترجمه و توضیح مختصر آن بزرگوار به علاقمندان تقدیم می نمائیم و آن متن از این قرار است:
«أَلْحمدُ للهِ رَبِّ العالمین، وَ الصَلوةُ وَ السلامُ علی الرَّسولِ الْمبینِ وَ وَزیرهِ الْوصیِّ الأَمین وَ أبْنآئهُما الْخلفاءِ الرَّاشدین وَ الذُّریَّة الطاهرین وَ الخَلَفَ الصالح وَ الماءِ الْمعین صَلّی اللهُ وَ سلّمَ علیهمْ أجْمَعینَ».
«حمد مختصّ ذات أقدس پروردگار عالمیان است. و صلوات و سلام خدا و فرشتگان مقرّب و همۀ جهانیان، بر فرستادۀ آشکار او، و بر وزیر و وصیّ أمین آنحضرت، أمیرالمؤمنین؛ و بر فرزندان آن دو بزرگوار که خلفاء راشدین و راه یافتگان و راهنمایان به حقّ و صراط مستقیم، و ذرّیۀ طاهرین آنان می باشند باد. و درود و سلام بر خلف صالح و جانشین بحقّ و شایستۀ آنها باد که آب گوارا بر کام تشنۀ اُمّت و شیعیان می باشند.
«صَلَّی الله وَ سَلّمَ علیهمْ أجْمعینَ» درود و سلام خداوند بر همۀ آنان باد.»
تَنبهْ فَقدْ وافَتکمُ الْأشهُرُ الْحرُمْ تَیقظْ لکی تَزدادَ فی الزَّادِ وَ اغْتنمْ
فقُمْ فی لیالیها وَ صُمْ منْ نهارها لِشکْر إلهٍ تَم فِی لُطْفه وَ عَمّْ (2)
وَ لا تَهجَعَنْ فی اللَیل إلاَّ أقَلَّهُ تَهَجّدْ وَ کمْ صَبٍّ من اللَیْل لَمْ یَنَمْ (3)
وَ رتِّلْ کتابَ الْحَقِّ وَ اقرأَهُ ماکثاً بِأَحْسن صوتٍ نورُهُ یشرقُ الظلمْ (4)
فَلمْ تحظَ بَلْ لَمْ یُحظَ بِمِثْله وَ أخْطأَ مَنْ غیرَ الذی قُلْتُهُ زَعمْ (5)
وَ سلِّمْ علی أَصْل القُرانِ وَ فصلِهِ بَقِیَّة آل الله کُنْ عبْدَهُ السَّلمْ (6)
فَمنْ دانَ للرَّحْمن فی غیرِ حُبِّهمْ فَقَدْ ضَلَّ فی إنکارهِ أعظمَ النِّعمْ (7)
فَحُبهمْ حُبُّ الالهِ اسْتعذْ به هُمُ الْعروَةُ الوُثقی فَبالعرْوَة اعْتصمْ (8)
فلاتَکُ باللاهی عن الْقول وَ اعْتَبرْ معانیه کیْ تَرْقی إلی أرْفَع الْقمَمْ (9)
عَلیکَ بِذکر الله فی کُلِّ حالةٍ وَ لا تَن فیهِ لا تقُلْ کیْفَ ذاوکم! (10)
فهَذا حِمی الرَّحمن فادْخلْ مُراعیا لِحرماته فیها عَظِّمْهُ وَ التزمْ (11)
فَمَنْ یعتصم بالله یُهْدَ صراطُهُ فإنْ قُلْتَ رَبِّی اللهُ یا صاحِ فاسْتقمْ (12)
1- آگاه و متوجه باش! که ماههای حرام (رجب و شعبان و رمضان که در نزد أهل عرفان ماههای حرامند) از راه رسید؛ بیدار باش! تا اینکه برای مسافرت خویش توشه برداری و این فرصت را از دست مده و غنیمت بشمار!.
2- شبهای آن را به بیداری و روزهای آن را به روزه گرفتن سپری نما، بشکرانۀ اینکه خداوند لطف خویش را عام و شامل همگان فرموده است!.
3- و شب را جز به مقدار کمی استراحت و خواب سپری مکن؛ و نماز شب را بنحو تهجّد و بیدار و خواب بجای آور (یعنی چند رکعتی نماز بخوان و مقداری بخواب و سپس بیدار شو و به همین ترتیب عمل نمای، تا نافلۀ شب پایان پذیرد) و چه بسیارند عاشقانی که هرگز در شب نمی خوابند!.
4- و کتاب حقّ را تلاوت نمای و آنرا با بهترین صوت و زیباترین نغمه و آرام آرام قرائت کن، چرا که ظلمتها و کدورتها را تبدیل به نور و روشنائی می نماید.
5- پس تو بهره مند نشدی، بلکه هیچکس از چیزی به مانند قرآن بهره نبرده است! و هر کس غیر از گفتۀ مرا بگوید سخت در اشتباه فرو رفته، مرتکب خطا گردیده و گمان او گمان باطلی خواهد بود!.
6- و سلام بفرست بر أصل قرآن و فصل آن (که مقصود محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم أجمعین هستند) که آنان باقیماندگان آل الله می باشند و در برابر آنان عبد محض و تسلیم و بدون اراده باش!.
7- هر کسی که در غیر حبّ آنها خود را در ذمّۀ خداوند رحمن درآورد و به اندازۀ ذرّه ای از محبّت غیر آنها در دل راه دهد، او محققاً گمراه شده و منکر نعمت ولایت آنان گردیده؛ و در این انکار خود نعمتهای پروردگارش را از دست داده است!.
8- پس محبّت به آنها محبّت به خداوند است و در این صورت تو خود را در پناه حبّ خداوند درآور!.
9- و دربارۀ قرآن کوتاهی مکن و آنرا از روی لهو و لعب قرائت منمای و در معانی آن دقّت کن تا بواسطۀ دقت در قرآن به بالاترین ذروه از قلل مجد و شرف نائل آئی!.
10- و در هر حال بر تو باد که ذکر و یاد خدا؛ و مبادا کوتاهی کنی در قرائت قرآن و ذکر پروردگار و هیچگاه در این مورد عذر نیاور که: چگونه و چه مقدار به یاد او باشم. (یعنی اشتغال به امور دنیوی و تراکم شواغل و مشاغل تو باعث نشود که در این دو مهمّ سستی و تکاهل ورزی و آنرا بعنوان عذر برای خویش تلقّی نمائی
11- این ماهها (رجب و شعبان و رمضان) قرقگاههای خداوند است، پس در این قرقگاه داخل شو، اما حرمت آنرا پاس بدار و آنها را معظّم داشته، ملتزم به رعایت آداب آن باش.
12- پس هر کسی که به خداوند معتصم شود (دست به دامان رحمت و جمال و جلال او دراز نماید و به ریسمان او چنگ بزند) خود را در صراط او می یابد و اگر گفتی «ربّی الله» ای گوینده! روی این کلام ایستادگی نمای و دست از آن برندار.
«قالَ عَزَّ منْ قائلٍ: «وَ مَنْ یعتصِم بِالله فقَدْ هُدی إلَی صِراطٍ مستقیمٍ[1]».
وَ قالَ: «وَ اسْتقمْ کَمآ أمرْتَ..... [2] »
وَ قالَ جلَّ جلالُهُ العَظیمُ: «إنَّ الذین قالوا رَبُّنا اللهُ ثمَّ استَقَموا تتَنَزَّلُ علیْهمُ الملئکَة... [3] ».
«خداوند عزیز می فرماید: «و هر کسی که اعتصام به خدا پیدا کند براستی در صراط مستقیم و راه راست هدایت شده است».
و نیز فرموده است «به آنچه که مأموریت یافتی پایداری و استقامت نما!»
و نیز پروردگار که دارای جلال و مجد و عظمت است می فرماید: «براستی آن کسانیکه بدین معنی اقرار نمودند که: پروردگار ما «الله» است و پس از این اقرار و اعتراف، استقامت و پایداری را پیشۀ خود ساختند، ملائکۀ پروردگار بر آنها فرود می آیند......»»
«انتبهوا إخوانی الأعزَّة وَفقَکمُ اللهُ لطاعتِهِ، فَقَدْ دَخلنا فی حِمی الأشَهرِ الْحرُمِ، فَما أعظم نِعَم الْباری علینا وَ أتَمَّ؟!
فالْواجِبُ علینا قَبْلَ کُلِّ شیْءٍ التوبَةُ بشُروطها اللازمَةِ وَ صَلَواتُها الْمعْلُومَةِ ثُمَّ الاحتمآء مِنَ الکبائِرَ وَ الصَّغائِرِ بِقدْر القُوَّة.»
«هان ای برادران عزیز و گرامیم – که خدای شما را در طاعت خود موفّق بدارد – آگاه باشید! متوجه و هشیار باشید که ما در قرقگاه داخل شده ایم و همانگونه که در زمینهای حرم باید از محرّمات اجتناب نمود و ارتکاب یک سلسله اعمالی که در حرم جرم نیست در آنجا جرم محسوب می شود، در این ماهها هم که قرقگاه زمانی محسوب می شود چنین است و باید با هشیاری و مواظبت در آن وارد شد، و به همان نحو که در قرقگاه مکانی که حرم است، انسان به کعبه نزدیک می شود، در این ماهها هم که قرقگاه زمانی است، انسان به مقام قرب خداوند می رسد. پس چقدر نعمتهای پروردگار بر ما بزرگ و تمام است؟! و او هرگونه نعمتی را بر ما تمام نموده است؟!.
پس حال که چنین است، قبل از هر چیز آنچه که بر ما واجب و لازم است، توبه ایست که دارای شرایط لازمه و نمازهای معلومه است (مقصود همان دستور توبه ایست که رسول خدا صلی الله علیهِ وَ اله و سلم در ماه ذوالقعدة الحرام داده اند و در کتب ادعیه مثل «مفاتیح الجنان» آمده و چهار رکعت نماز دارد[4].)
و پس از توبه، واجب ترین چیز بر ما پرهیز از گناهان صغیره و کبیره است تا جائیکه توان و قدرت و استطاعت داریم!.»
«فَلَیْلَةُ الجُمُعه أوْ یوْمُ الأحدِ تُصَلوُّنَ صَلوةَ التوبة لیلةَ الْجمعَةِ أوْ نهارِها؛ ثُمَّ تعیدُونها یوْمََ الأحَدِ فی الْیومِ الثانِی مِنَ الشَّهْرِ.
ثُمَّ تلتزمونَ المراقَبَة الصَّغْری وَ الکُبْری وَ المُحاسَبَةَ وَ المُعاتَبَة بِما هُوَ أحْری. فَإنَّ فیها تَذْکرةً لِمَنْ أرادَ أن یَتَذَکَّرَ أوْ یَخْشی.»
«پس (ای برادران عزیر) دستور توبه را در شب جمعۀ اول ماه (رجب) یا روز جمعه؛ و یا روز یکشنبۀ آن، انجام داده نماز توبه را بخوانید؛ سپس آنها را در روز یکشنبۀ دوّم همان ماه تکرار و اعاده نمائید.
سپس ملتزم شوید به مراقبه، چه مراقبۀ صغری (باز داشتن نفس از آنچه که خداوند بدان راضی نیست) و چه مراقبۀ کبری (نگاه داشتن دل از آنچه محبوب نمی پسندد).
و نیز خود را وادار به محاسبه (حساب کشیدن از نفس) و معاتبه (سرزنش نمودن در صورت لغزش) و معاقبه (تنبیه نمودن نفس در صورت ارتکاب خلاف) به آن چیزی که شایسته و سزاوار است نمائید.
پس براستی هر کسی که در صدد متذکر شدن به ذکر حقّ و در مقام خشیت از ذات اقدس حضرت حقّ متعال بوده باشد می تواند از راه مراقبه و محاسبه و معاتبه و معاقبه متذکر گردد!.»
«ثُمَّ اقْبَلوا بقلوبکُمْ وَ داوُوا أمراضَ ذُنوبکُمْ وَ هَوَّنُوا بالْإسْتغْفار خُطُوبَ عُیوبِکُمْ.
وَ إیاکُمْ وَ هَتْکَ الْحرماتِ فَإنَّ مَنْ هَتَکَ وَ إنْ لَمْ یهتکِ الکریمُ علیِهِ فهُوَ مَهْتوکٌ.
وَ أنّی یرْجی النزجاةُ لِقلبٍ ارتبکَتْ فیهِ الشُّکوکُ حتی یسلِکَ سَبیلَ المتقینَ وَ یَشْربَ منَ المآءِ الْمَعینِ مَعَ الْمُحسنین؟! وَ اللهُ الْمستعانُ علی نَفْسی وَ أنْفسِکُمْ وَ هُوَ خیْرُ مُعینٍ».
«پس از این مرحله، با دلهای خود بخداوند رو آورده، بیماریهای گناهانتان را معالجه و مداوا نمائید و بوسیلۀ استغفار، بزرگی و سنگینی عیوب خود را کاهش دهید.
و بپرهیزید از اینکه حریم الهی را بشکنید و پرده های حجاب را بالا زده حرمت حرم را هتک نمائید!
زیرا براستی چنین شخصی در نظام تکوین بی آبرو و مهتوک است گرچه خداوند کریم از روی کرمش، بحسب ظاهر آبروی او را حفظ نماید؛ و همین جزای اوست و نیازی به مجازات پروردگار ندارد!.
و کجا امید نجات است برای دلی که شبهات وارد آن شده در او نفوذ نموده است؟! (یعنی یکی از واجبات و لوازم حتمیّۀ سلوک إلی الله، یقین داشتن به مبدأ و معاد و حقانیت طریق و شیخ و استاد است، و در صورت پیدایش کمترین شک و تردیدی سالک خودبخود از حرکت باز می ماند. بنابراین، محال است با وجود شک، سالک از مهلکه نجات پیدا نماید.) و چنین شخصی هرگز نمی تواند در راه متقین قدم بردارد؛ و هیچگاه قدرت ندارد به مقام محسنین راه یابد و با آنان از چشمۀ آب گوارا بنوشد.
و خداوند تنها محلّ اتّکای من و شما است و او بهترین یار و یاور می باشد.»
«1- عَلیْکُمْ بالْفرائض فی أَحْسن أوقاتها وَ هی مَعَ نوافلها الإحْدَی وَ الخمْسین. فانْ لَمْ تتَمَکَّنُوا فبأرْبَعٍ وَ أرْبعینَ. وَ إنْ مَنعتکُمْ شواغِلُ الدُّنْیا، فَلا أقَلَّ مِنْ صلوة الْأوَّابین.
2- وَ أما نَوافلُ اللیْلِ فلا محیصَ منها عنْدَ المؤْمنین. وَ العجبُ ممَّنْ یَرومُ مرْتبةً مِنَ الکَمالِ وَ هُوَ لا یَقُومُ اللیال! وَ ما سَمعنا أحَداً نالَ مرْتبةً مِنهُ إلا بِقیامِها.»
«1- بر شما باد به اینکه نمازهای فریضۀ خود را با نوافل آن که مجموعاً پنجاه و یک رکعت[5] است، در بهترین اوقاتشان انجام دهید؛ و اگر نتوانستید چهل و چهار رکعت[6]* آنرا بجا بیاورید.
چنانچه باز هم شواغل دنیا شما را بازداشت، حتماً نافلۀ ظهر را که به او «صلوة أوّابین» می گویند، انجام بدهید.
و نماز ظهر را هم در وقت فضیلت انجام دهید که در قرآن بدان تأکید شده و مراد از صلوة وُسطی» همان نماز ظهر است.
2- و امّا در مورد نافلۀ شب بخصوص باید بدانید که: انجام دادن آن در نظر مؤمنین و سالکان حضرت معبود از واجبات است و هیچ چاره ای جز أتیان آن نیست! و تعجّب است از کسانی که قصد رسیدن به مرتبه ای از مراتب کمال را داشته ولی به قیام شب و انجام نوافل آن بی توجّه هستند!.
و ما هیچگاه ندیده و نشنیده ایم که احدی به یک مرحله و مرتبه ای از کمال راه یافته باشد مگر بواسطۀ برپاداری نماز شب!.»
«3- وَ عَلیکُمْ بِقرائةِ الْقرآنِ الْکریم فی اللَیل بِالصوتِ الْحَسَنِ الْحزین، فهُوَ شرابُ الْمُؤمنین.
4- وَ علیکُمْ بالتزام الْأوْراد الْمعْتادَة التی هی بید کُلِّ واحدٍ منْکُمْ. وَ السّجْدَةِ الْمَعهُودَةِ مِنْ 500 إلی 1000.»
«3- بر شما باد به قرائت قرآن کریم در نافله های شب که انسان را حرکت داده، سیر او را سریع می نماید و برای او بسیار مفید است. تغنّی به قرآن، انسان را بخدا نزدیک می کند! بخلاف غنای محرم که آدمی را به لهو می کشاند. پس تا می توانید در شبها قرائت قرآن کنید، چرا که قرائت قرآن شراب مؤمنین است.
4- بر شما باد اینکه: به انجام دادن اوراد و أذکاری که هر یک از شما بعنوان دستور در دست دارید، ملتزم و متعهد باشید!.
و بر شما باد به مداومت سجدۀ یونسیّه و گفتن ذکر یونسیّه: «لا إلهَ إلا أنتَ سُبحانکَ إنی کُنْتُ مِن الظالمین[7]» در سجده از پانصد تا هزار مرتبه.»
«5- وَ زیارَة المشْهد الْمعظَّم الْأعظم کُل یومٍ. و إتیانُ الْمساجدِ الْمعظَّمَة ما أمْکنَ. وَ کذا سائِرَ الْمساجدِ. فَإنَّ الْمُؤْمن فی الْمسجد کالسَّمَکة فی المآءِ.
6- وَ لا تترُکوا بَعدَ الصلواتِ الْمفروضاتِ تسبیحةَ الصِّدیقة صلواتُ اللهِ علیها، فإنَّها مِنَ الذِّکْر الکبیر. وَ لا أقَلَّ فی کلِّ مَجْلِسٍ دوْرَةٌ.»
«5- بر شما باد به زیارت مشهد اعظم، که مراد همان حرم مطهر امیرالمؤمنین و قبر نورانی آن بزرگوار است. و نیز سایر مشاهد مشرفۀ اهل البیت علیْهم السلام و مساجد معظمه مانند: مسجد الحرام، مسجد النبی، مسجد کوفه، مسجد سهله و بطور کلی هر مسجدی از مساجد! زیرا مؤمن در مسجد، همانند ماهی است در آب دریا!.
6- و هیچگاه پس از نمازهای واجب خود، تسبیحات حضرت صدیقه صلَوات الله علیها را ترک ننمائید، زیرا این تسبیحات، یکی از انواع «ذکر کبیر» شمرده شده است.»
«7- وَ مِنَ اللازمِ الْمُهمَّ الدُّعآءُ لفرجِ الْحجَّة صَلواتُ اللهِ عَلیهِ فی قُنوتِ الْوتر. بَل فی کُلِّ یومٍ و فی جمیع الدَّعوات.
8- وَ قراءةُ الْجامعة فی یومِ الجُمُعة أعْنی الجامعةَ الْمعروفَةَ الْمشروحَة.
9- وَ لا تَکونُ التلاؤَة أقلَّ مِنْ جزْءٍ.»
«7- یکی از وظائف مهم و لازم برای سالک إلی الله، دعا برای فرج[8]* حضرت حجّت صلوات الله علیه در قنوت «وَتْر» است. بلکه باید در هر روز و در همۀ اوقات و همۀ دعاها، برای فرج آن بزرگوار دعا نمود.
8- و یکی دیگر از وظائف لازم و مهم، قرائت زیارت جامعه، معروف به «جامعۀ کبیره» در روز جمعه است.
9- لازم است که قرائت قرآن حتماً کمتر از یک جزء نباشد.»
«10- وَ أکْثروا منْ زیارة الإخوان الأبرار؛ فإنهمْ الاخْوانُ فی الطریق وَ الرَّفیقُ فی المضیق.
11- وَ زیارة القبور فی النَّهار غبّاً وَ لا تزورُوا لیْلاً.
مَا لنا..... وَ للدُّنْیا؟! قَدْ غرَّتْنا! وَ شَغلتْنا وَ اسْتهوَتنا وَ لیْسَتْ لَنا!!.
فَطوبی لرجالٍ أبْدانُهمْ فی الناسوت وَ قلوبُهُمْ فی اللاهوتِ.... اولئک الأقلونَ عدَداً...... وَ الأکْثرونَ مَدَداً..... أقولُ ما تسْمعونَ. وَ أَسْتغفرُالله.»
«10- تا می توانید بسیار به دیدار و زیارت برادران نیکوکار خود بشتابید، چرا که براستی آنها برادرانی هستند واقعی که در تمام مسیر، همراه انسانند و با رفاقت خویش، آدمی را از کریوه های نفس و تنگناها و عقبات آن عبور می دهند!.
11- به زیارت اهل قبور ملتزم باشید ولی نه بصورت مداوم و همه روزه (مثلاً در هفته، یک روز انجام بگیرد) و نباید زیارت قبور در شب واقع گردد.
ما را با دنیا چه کار؟! براستی دنیا ما را فریب داده، به پستی و ذلّت کشانید! ما را از مقام عزت و رفعت پائین آورد! و دنیا پست تر از آنست که برای ما هدف قرار گیرد! پس آن را برای اهل دنیا واگذارید!!.
پس به به! خوشا بحال آن مردانی که بدنهای آنان در این عالم خاکی است ولی قلوبشان در عالم لاهوت، یعنی در عالم احدیت و واحدیّت و عزّ پروردگار در پرواز می باشد!.
و این افراد، اگر چه از نظر تعداد بسیار کم هستند ولیکن از نظر قوّت و مدد و از جهت واقعیت و اصالت و حقیقت دارای اکثریت می باشند.
من می گویم آنچه را که شما می شنوید و از ذات اقدس حضرت حق طلب مغفرت می نمایم.» (1357 ه ق)
این دستوراتی است که مرحوم قاضی به شاگردان خود داده است ، و رفقا این دستورات را در این سه ماه انجام می دهند ؛ البته این اعمال را در حد امکان ، هر کسی که نمی تواند هر روز را روزه بگیرد حتی الامکان 5 روز از رجب و 10 روز از شعبان را بگیرد، خلاصه بحسب ملاحظه مزاج و قوه و حال و استعداد بگیرد.
و قراءة القرآن در شب علی حد قدرة .
اگر می توانی نخواب و اگر کسی نمی تواند همه شب را نخوابد ؟ صب باشد ، صب یعنی جگر سوخته ، بیدار خوابی کند، شب زود بخوابد و سعی کند بیدار خواب کند طوری که بدن استراحت خود را بگیرد.
؟ مرحوم قاضی اول شب می خوابیدند بعد نماز می خواندند و بعد می خوابیدند و باز نماز می خواندند ، همینطور تا دو ساعت به اذان که دیگر نمی خوابیدند ، مرحوم آخوند 3 ساعت به اذان صبح بیدار بودند، اگر نافله شب را بجا نیاورید فائده ندارد و عرفان معنی ندارد.
عرفان به عمل است نه به گفتن!
اللهم صل علی محمد و علی محمد
1/ذیل آیۀ 101 از سوره آل عمران: 3.
2/قسمتی از آیۀ 15 از سورة الشورَی: 42.
3/ آیۀ 30 از سورۀ فصّلت: 41.
[4/رحوم محدّث قمی (ره) در فصل پنجم که در اعمال ماه ذی القعده است گوید:..... و کیفیت آنچنان است که در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز گذارد: در هر رکعت حمد یک مرتبه و قل هوالله احد، سه مرتبه و معوذتین یک مرتبه، پس استغفار کند هفتاد مرتبه و ختم کند استغفار را به «لا حَوْل وَ لا قوَّةَ الا باللهِ العَلیِّ العَظیم» پس بگوید: «یا عَزیزُ یا غفار أغْفر ذُنوبی وَ ذنوبَ جَمیع المُؤْمنینَ وَ المُؤمناتِ فإنَّه لا یَغْفِر الذُّنوبَ إلا أنْتَ». فقیر گوید: ظاهر آنست که: و ذکور و دعای بعد را، بعد از نماز باید بجا آورد.
5/یرا نمازهای واجب هفده رکعت است و هر یک از آنها دارای نوافل می باشند؛ بدین ترتیب: دو رکعت نافلۀ صبح که وقت آن قبل از نماز صبح است و هشت رکعت نافلۀ ظهر و هشت رکعت نافلۀ عصر که قبل از ظهر و عصر خوانده می شوند و چهار رکعت نافلۀ مغرب، که وقتش بعد از فریضۀ مغرب است و یک رکعت ایستاده و یا دو رکعت نشسته که یک رکعت حساب می شوند و وقتش بعد از نماز عشاء است؛ و مجموع آنها، بیست و سه رکعت می شوند و یازده رکعت آن هم نافلۀ شب است که جمعاً سی و چهار رکعت می باشند. بدین ترتیب مجموع نوافل و فرائض، پنجاه و یک رکعت می شوند.
6/بدینصورت که چهار رکعت از عصر و دو رکعت از مغرب و «وُتَیره» که مجموعاً هفت رکعت می باشد حذف شود. (این توضیح از مرحوم علاّمه طهرانی روحی فداه است.)
ذیل آیۀ 87، از سورة الْأنبیاء: 21.
مناجات با خدا در سحرگاهان بیش از آنکه فرصتی برای خداشناسی باشد، فرصتی برای خودشناسی است. انسان وقتی با خدا خلوت میکند انگار با خود خلوت کرده است و هنگامی که خود را در ارتباط با خدا قرار میدهد، گویی با خودش رابطه صمیمانهتر و عمیقتری برقرار کرده است.
آمدن ماه رجب یعنی دوباره دعوتنامه ای الهی برای ما فرستاده شده است که دوباره ما تو را دعوت کردیم اگر خودت نیامدی و پای این سفره ننشستی این دیگر به خودت مربوط است، ما دعوت را فرستادیم و نگویید که از کجا معلوم است که این برای ماست، این برای بزرگان است، این حرفها را نزنید، بزرگان در همان موقع که مثل ما بودند، مثل ما بودند تفاوتی با ما نداشتند، فقط تفاوتشان یکی بود که همتشان را بردند بالا و الّا اول بزرگان که بزرگ نبودند و اولیای خدا که ولیّ نبودند، اول آن علمای ربّانی که عالم ربّانی نبودند، کم کم آمدند همّت داشتند و صلابت داشتند و مسأله را گرفتند.
تأکید مرحوم علّامۀ طهرانی بر اهمیت ماه رجب به رفقا و دوستان شان
ماه رجب ماهى است که فیوضات پروردگار در این ماه خیلى زیاد است و از کیفیّت ادعیۀ ماه رجب، ما مىتوانیم این مطلب را استنباط کنیم. دعاهاى آن با ادعیۀ سائر ایّام فرق مىکند. جنبۀ توحیدى در این دعاها غلبه دارد. دأب و دِیدَن مرحوم علّامۀ طهرانی- رضوان الله علیه- اینگونه بود و بنده به کرّات و مرّات شاهد بودم که ایشان هر ساله قبل از ماه رجب دوستان و شاگردان شان را جمع مىکردند و راجع به اهتمام ماه رجب و فضائل این ماه براى آنها مطالبی را بیان مىکردند و خیلى تأکید داشتند بر اینکه انسان در این ماه باید خیلى مراقبت و مواظبت کند. مراقبۀ او و توجّه او باید از سایر شهور و ایّام بیشتر باشد. و حساب جدایی برای این ماه نسبت به سایر ماهها در نظر می گرفتند. حتی به یاد دارم در بعضی ازاین مجالس می فرمودند که بزرگان طریق و اولیاء الهی از ماهها قبل مراقبه و مجاهده و توجه خودشان را بیشتر می کردند، کمتر صحبت می کردند، و مطالبی را که ضرورت نداشت بیان نمی کردند. تا اینکه توجه آنها به نفس و تمرکز آنها بیشتر شده باشد و از تشتّت و افتراق دورتر باشند و به تجمع و جمعیّت و اجتماع نزدیک تر باشند، خلاصه بیشتر در خودشان باشند تا اینکه بخواهند به مسائل دیگری فکر کنند. آنچه را که من بدون توجّه به روایات و احادیثى که در فضیلت ماه رجب آمده است از تجربیّات شخصى خودم با ایشان و سایر بزرگان به یاد دارم این است که در تمام ایّام سال، به این ماه نسبت به سایر ماهها اهتمام بیشترى داشتند.
بهترین کار برای سالک این است که در آغاز ماه رجب توبه کند
ورود در ماههای حرام و ماههایی که مورد عنایت و لطف خاص پروردگار است آداب و شرایطی دارد، شما وقتی که به دیدن یک نفر می روید با همان لباسی که در منزل است که نمی روید، لباس خود را عوض می کنید، حمام می روید، عطر می زنید، خودتان را آماده می کنید، چه صحبتی بکنید؟ چگونه تکلّم کنید؟ ماه رجب هم از دیدگاه اولیاء الهی یک چنین خصوصیتی دارد، لذا می فرمودند بهترین کار برای سالک این است که توبه کند، قبل از ماه غسل کند، غسل توبه و غسل استخاره و سر به سجده بگذارد بعد از دو رکعت نماز، صد مرتبه « اسْتَخیرُاللـهَ بِرَحْمَتهِ» بگوید یعنی خدایا من خودم را برای ورود در این ماه می خواهم آماده کنم، دست و پای خودم را می خواهم جمع کنم، وضع خودم را میخواهم درست کنم و حساب خودم را می خواهم با تو تصفیه کنم! در یک جایی بودیم و رفقا از من سؤال کردند، بهترین عمل برای ماه رجب چیست؟ گفتم: من همانی را عرض می کنم که بزرگان فرمودند، بهترین عمل این است که انسان خود را از خود بیرون بیاورد، از خودیت بیرون بیاورد و بعنوان یک عبد باشد و ارادۀ خود و اختیارخود را تسلیم اختیار پروردگار کند، هرکاری را قبل از اینکه بخواهد انجام دهد، اول ببیند که خدا چه میخواهد؟ بعد انجام بدهد، هر فکری که می خواهد در ذهنش بیاید اول ببیند که خدا بر چه امری رضایت دارد؟ بعد راجع به آن فکر کند، هر اقدامی که می خواهد بکند اول یک جنبۀ اتصال و ارتباط به او را در نظر بگیرد و بعد نسبت به این قضیه اقدام کند، این مقام عبودیتی است که اگر خداوند توفیق بدهد به بندهای، می تواند حظّ و نصیب بیشتری را ببرد.
ماه رمضان براى عامّۀ مردم انفع است ولى ماه رجب براى خصوص سالکان الى الله نفعش از ماه رمضان بیشتر است
ماه رمضان براى عامّۀ مردم نَفع بیشترى دارد ولى ماه رجب براى خصوص سالکان الى الله از ماه رمضان نافع تر است در واقع ماه رجب تفاوتش با دیگر ماه ها این است که بروزات آن خفیّ است، در ماه رمضان همه می فهمند، همه این اختلاف را متوجه می شوند، همین روزه ای که انسان می گیرد می فهمد که این روزه چه تغییری در او ایجاد کرده است حتی افرادی که خیلی اهل این مطالب هم نیستند معترف اند، متوجه می شوند و می فهمند ولی ماه رجب را کسی نمی فهمد، نکته اش هم همین است، ماه رجب برای خاصّان است، لذا خدا نگذاشته که همه بفهمند، متعلق به کسانی است که به دنبال مطلب هستند، برای آنهایی است که در راه اند، برای آنهایی است که به دنبال یک چاره ای می گردند، ماه رجب برای آنهاست، اهتمام بزرگان نسبت به ماه رجب حتّى از ماه رمضان هم بیشتر بود و عبارت ایشان این بود که ماه رجب و ماه های حرام ، ماه هایی هستند که سالکین نسبت به این ماهها باید واکنش و حساسیت بیشتری نشان بدهند، مسأله یک مسألۀ اعتباری و توهّمی نیست، بلکه یک مسألۀ واقعی است، مشخص است وقتی که ماه رجب می آید حال و هوا با ماه جمادی فرق دارد، چطوری که شما ماه رمضان را می فهمید و متوجه می شوید! حال و هوا در ماه رمضان تفاوت می کند، چطور وقتی محرّم می آید متوجه می شوید حال و هوا عوض شده است، آن اثر معنوی این حادثه، چطور فضا را تغییر می دهد و محزون می کند و فضا را فضای دیگری می کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
این مطلب از وبلاگ دوست عزیز عبادالرحمن برداشته شده.انشاالله موفق و پیروز باشند.
دیشب ناخودآگاه توجهم به سبزه هایی که خانواده برای عید درست کرده بودند جلب شد. دیدم که جوانه های سبز رنگش به یک سمت مایل هستند. برایم جالب بود که همه آن ها یک دست و به سمت نور لامپ اتاق تمایل پیدا کرده بودند. با خود گفتم جای این سبزه ها را عوض کنم تا ببینم آیا باز هم به سمت نور خواهند رفت یا خیر.
امروز دیدم جهت میل آن جوانه های نوپا در جهتی خلاف جهت دیروزشان است و میخواهند به نور برسند و به سمت او رهسپارند.
برای جوانه های گندم مکان و شرایط فرقی نمیکند. آن ها در هر موقعیتی خود را به سوی منبع نور سوق میدهند و تنها او را میطلبند و در این طلبشان استقامت دارند. تمام جوانه های گندم سراسر کره خاکی از همین آیین و روش بهره میبرند و تنها طالب همین یک مقصدند. این نور است که پروراننده آن هاست و این نور است که جاذب آن هاست و این نور است که موجب طراوت آنهاست. به یک تعبیری نور رب آن هاست. آنها از ظلمت به سوی نور رهسپارند و خود نور است که مخرج آن ها به سوی خویش میباشد.
نور آن ها را به سوی خویش میخواند و ندای تعالو ( بالا بیایید) سر میدهد و این سالکان نورانی از ظلمات رحم خاک به سوی منبع نور پاک راهی میشوند.
این سالکان در حقیقت واصلانند. اینها جوانه گندم نیستند بلکه استاد عرفان عملی اند. جوانه های گندم استاد سیر و سلوک اند که راه و رسم سلوک را به احسن وجه به ما می آموزند. سبحان الله
حق متعال در قران کریم میفرماید: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ... (النور/35) خداوند نور آسمانها و زمین است.
و در جایی دگر میفرماید:اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ... (البقرة/257)
خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند.
جوانه های گندم از شکم مادر خویش سر بیرون می آورند و سیر و سلوک خویش را آغاز مینمایند و در این مسیر چشم از نور بر نمیدارند. وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ ... (النحل/78) و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود
خطاب به خویش میگویم. ای در خواب غفلت فرو رفته و ای از مبدا و معاد غافل شده. بنگر به این اساتید عرفان عملی. بنگر این عارفان و واصلان کوی الله نور السماوات و الارض چه سیر و سلوک پاک و عاشقانه ای دارند.
ای انسان به مانند جوانه های گندم سر از ظلمات عالم طبیعت بیرون آور و به سوی نور رهسپار شو. او تو را به سوی خویش دعوت نموده و تو را به ضیافتخانه فیض خویش خوانده.
در هر موقعیتی که هستی و با هر شرایطی که هستی از او چشم بر ندار و راهت را از او منحرف مکن. اگر دست تقدیر موقعیتت را تغییر داد و شرایطتت را دگر گون کرد باز هم غفلت به تو روی نیاورد.
از استاد خویش ( جوانه های گندم ) بیاموز. راه و رسم و شیوه عاشقی را از او بیاموز. درس استقامت و ایستادگی را از وی یاد بگیر. وقتی نورانی شدی سبز میشوی و وقتی سبز شدی همه از طراوتت لذت خواهند برد و نوید بخش بهار خواهی بود.
دل به ظلمت دادن همانا و پژمرده شدن همانا. مبادا در این مسیر زندگی دل خوش به طاغوت شوی. طاغوت تو را پژمرده میکند. تنها نور است که موجب طراوت توست. بدان که این سخن خداست:وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ... (البقرة/257)
(اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند.
آیت الله بهجت میفرمودند:اگر کسی اهلیّت داشته باشد یعنی طالب معرفت باشد و در طلب، جدیّت و خلوص داشته باشد، در و دیوار به اذن الله معلّمش خواهند بود.
همه عالم استاد ماست. پس به دنبال استاد مباش. به دنبال اهلیت یافتن باش و از هم اکنون شروع کن. شروع بهار طبیعت را شروع زندگی الهی خویش قرار بده.
فی امان الله
و چون مصلی می گوید :« سمع الله لمن حمده » خویشتن را و کسانی را که خلف او هستند اخبار میکند له اینکه حق تعالی حمد حامدان را شنیده است.پس ملائکه و حاضران می گویند : (( ربنا و لک الحمد)). پس همانا سخن حق تعالی بر لسان عبد مانند شجره طور سیناست که آنجا (( انی انا الله)) میگوید و در اینجا اخبار می کند که (( سمع الله لمن حمده )) . پس بنگر علو رتبت صلات را و اینکه در نهایت امر ، صاحب خود یعنی مصلی را به کجا می کشاند.
منبع: ممد الهمم در شرح فصوص الحکم
آقای من ! من همان کودکم که تو پرورانیدیش و همان نادانم که دانایش ساختی و همان گمراهم که هدایتش کردی و همان فرودستم که رفعتش بخشیدی و همان بنده ترسانم که امانش دادی و همان گرسنه ام که سیرش نمودی و همان تشنه ام که سیرابش ساختی و همان برهنه ای که بر او لباس پوشاندی و همان فقیرم که توبی نیازش نمودی و همان ناتوانم که تو نیرویش بخشیدی و همان بنده خوار وذلیلم که عزتش دادی و همان بیمارم که شفایش بخشیدی و همان گدایم که تو به او عطا کردی و همان گناهکارم که تو زشت کاریش را پوشاندی و همان خطاکارم که از او در گذشتی!
بخشی از دعای ابوحمزه
همنشین از همنشین خو میگیرد و بدان شناخته می شود، خوشا به حال آنکه مصاحب حق تعالی است و به قول فصیح لبید بن ربیعه صحابی: والمرء یصلحه القرین الصالح.
منبع: هزار و یک نکته، نکته 276، حضرت علامه حسن زاده آملی
برگرفته از ghasedoon.blog.ir
حضرت آیتا... حاج آقا مجتبی تهرانی:
حضرت امیر المؤمنین علی علیهالسلام فرمودند همانطور که خورشید و شب با یکدیگر جمع نمیشوند، محبّت و دلبستگی به خداوند نیز با محبّت و دلبستگی به دنیا جمع نمیشوند.
خیلی زیبایی در این روایت دیده میشود. انسان اگر بخواهد بفهمد حبّ به خدا دارد یا نه، راهش چیست؟ این امری نیست که هفتهای و ماهی یا سالی یک بار پیش بیاید، بلکه انسان در هر روز چندین بار بر سر دو راهی دنیا و آخرت قرار میگیرد؛ آن هم نه فقط بُعد وجودی او، بلکه تمام ابعاد وجودیاش مثل قلب، عقل، اعضا و جوارح، دست، پا، زبان، گوش، چشم و حتّی خطورات ذهنیّه او مثل دروغ، غیبت، تهمت، مال حرام خواری، نگاه به نامحرم و... انسان ببیند کدام را انتخاب میکند امر الهی را انتخاب میکند که نور است، یعنی محبّت و دوستی به خداوند را، یا اینکه معصیت را انتخاب میکند که ظلمت و تاریکی و محبّت و دلبستگی به دنیاست؟
نور و ظلمت در یک جا جمع نمیشوند و دل ظرف محبّت خداوند است و دو شیء و دو چیز در او جای نمیگیرد، محبّت و دلبستگی به خداوند یعنی نورانیّت، نشاط، آرامش، برکت، نیکوکاری. و محبّت و دل بستگی به دنیا، یعنی ظلمت، تاریکی، اضطراب، افسردگی، فساد، گناه و معصیت. حالا انسان ببیند در شبانه روز زندگی خود چه چیز را انتخاب میکند؟ این از عمل انسان معلوم میشود. آیا دل را در اختیار صاحب خانه با محبت خود و انجام فرامین او قرار دادهایم؟ یا اینکه با نافرمانی، معصیت و گناه صاحب خانه را از دل بیرون کرده به مستأجر و یا بالاتر به غاصبی که محبّت دنیا و شیطان است داده و دل را بیمار کردهایم؟
انسانی که کارهای شیطانی انجام میدهد و میگوید خدا را دوست دارم، حرفش یک دروغ و فریب شیطان است. او دل را به شیطان تحویل داده است. البته چون خداوند کریم، مهربان و توّاب است، انسان میتواند با توبه و انجام اعمال نیک دل خود را از شیطان پس گرفته و ظرف محبّت خدا کند.
هفته نامه پرتوسخن شماره729